سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع شیطان پرستی
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع شیطان پرستی
دانلود با حجم ۹٫۴ مگابایت
منبع:http://zohur313.rozblog.com
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور با موضوع شیطان پرستی
دانلود با حجم ۹٫۴ مگابایت
منبع:http://zohur313.rozblog.com
سلاحی برای مبارزه با شیطان
همه میدانیم که خدای تعالی از بنی آدم پیمان گرفته که پیروی شیطان نکنند و از وسوسههای او به خدا پناه برده و خود را در امان دارند. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛ ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست؟» یس/60
و فرموده که شیطان بدترین قرین و همنشین بوده و پیروی از او انسان را به گمراهی و ضلالت و دوری از خداوند رحمان و عذاب اخروی خواهد رساند. بنابراین ضروری است تمام هم خود را برای مبارزه با این بزرگترین دشمن بشر به کار گرفته و از هر راه ممکن برای مقابله با او استفاده کرد.
در این راستا آیات نورانی قرآن کریم، خود راهنمای بشر بوده و برترین سلاحها را برای نبرد با شیطان معرفی مینماید:
در قرآن آیاتی هست که بیانگر اقرار و اعتراف شیطان به این مسئله است که گروهی از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتی در منطقهی نفوذ و حوزهی وسوسهی شیطان قرار نمیگیرند. همانها که در راه معرفت و بندگی خدای تعالی از روی اخلاص و صدق و صفا گام برمیدارند و خداوند نیز آنها را پذیرا شده، خالصشان کرده و در حوزهی حفاظت خود قرار داده است: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ؛ به عزتت سوگند که همهی آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بعضی از بندگانت که مخلَص باشند.» (ص/83 و 82).
اساساً اخلاص یعنی تصفیه و پاکیزه کردن یک چیز از آلودگیها و ناخالصیها؛ و اخلاص بنده در مقابل خداوند عبارت است از خالص کردن نیت از شوائب و تنها به خداوند توجه داشتن و بریدن از هر چه غیر اوست.
و اما اخلاص خدای تعالی در مقابل بنده، یعنی خالص کردن و برگزیدن تکوینی بنده از بین سایر بندگان، به خاطر وجود ویژگیهای ممتاز و استعداد خاص او. بنابراین مخلَصین آنهایند که پس از آن که ایشان خود را برای خدا خالص کردند، خدا آنان را برای خود خالص گردانیده، یعنی غیر خدا کسی در آنها سهم و نصیبی ندارد؛ و در دلهایشان محلی که غیر خدا در آن منزل کند باقی نمانده است و آنان جز به خدا به چیز دیگری اشتغال ندارند. هر چه هم که شیطان از کیدها و وسوسههای خود را در دل آنان بیفکند، همان وساوس، سبب یاد خدا میشوند و همانها که دیگران را از خدا دور میسازد، ایشان را به خدا نزدیک میکند. «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛ کسانی که پرهیزگاری میکنند چون از شیطان وسوسهای به آنها برسد، خدا را یاد میکنند، زیرا مردمی صاحب بصیرتند.»(اعراف/201)
در آیهی 17 سورهی اعراف چنین میخوانیم که شیطان خطاب به خداوند متعال میگوید: به خاطر این که مرا گمراه کردی، بر سر راه مستقیمی که تو برای بشر ترسیم نمودهای مینشینم، آن گاه از پیش رو و پشت سر و راست و چپشان سر وقتشان میآیم، به طوری که اکثرشان را شاکر نیابی.
از تدبر در این آیهی شریفه و آیهی 83 سورهی ص (که شرح آن گذشت) روشن میشود که مقصود از شاکر ین، همان مخلَصین است. زیرا مخلصین کسانی هستند که خود را برای خدا خالص کردهاند و در دلهایشان جز خدا چیز دیگری نیست و چنان یاد خدا دلهایشان را پرکرده که دیگر جای خالی برای شیطان و وسوسههایش نمانده است.
و اما شاکرین آنها هم کسانیاند که همیشه کارشان شکر نعمتهای خداست. یعنی به هیچ نعمتی بر نمیخورند مگر اینکه شکرش را به جا میآورند. به این معنا که در هر نعمتی طوری تصرف نموده و قولاً و فعلاً به نحوی رفتار میکنند که نشان میدهند این نعمت از ناحیه پروردگارشان است.
چرا که شکر خدای تعالی در برابر نعمتی از نعمتهای او این است که در هنگام استعمال و به کار بردنش به یاد او باشد، و وقتی به یاد او بود به یاد این مطلب هم میافتد که نعمت او را در جایی که خود او خواسته استعمال کند، نه در جای دیگر.
و پرواضح است که چنین کسانی به هیچ چیزی بر نمیخورند مگر اینکه به یاد خدایند و همین به یاد خدا بودن، هر چیز دیگری را از یادشان برده. پس اگر حق معنای شکر را ادا کنیم برگشت معنای آن به همان، مخلصین خواهد بود؛ و اگر ابلیس شاکر ین و مخلصین را از اغواء و اضلال خود استثنا کرده بیهوده و یا از راه ترحم بر آنان نبوده و نخواسته بر آنان منت بگذارد بلکه از این باب است که دسترسی به آنان نداشته و زورش به آنان نمیرسیده است. البته ذکر این نکته هم ضروری است که کلمه شاکر اسم فاعل بوده و دلالت بر استمرار دارد. یعنی کسی که پیوسته و مداوم در حال شکر است نه کسی که یک یا چند بار عمل شکر از او سر میزند. بنابراین کسانی که شکر صفت همیشگی آنان بوده و این فضیلت در آنان استقرار یافته از شر وسوسههای شیطان در امان خواهند بود.
سومین سلاح برای مبارزه با شیطان رجیم، یاد قیامت، مرگ و زندگی آن جهان است. یاد قیامت مایه نزدیک شدن انسان به اخلاص و اعمال صالح است. چرا که وقتی انسان متوجه باشد که اعمال او بی حساب نمانده و در برابر هر ذره از کار خیر یا شر سزایی مناسب با آن خواهد دید و از آن بالاتر هر یک از اعمال خیر و شر انسان مایه رضا و خشنودی ربالعالمین و یا خشم و غضب الهی میگردد، قهراً مراقب اعمال خود بوده و شیطان را از خود رانده و از وسوسههایش به خداوند حکیم پناه میبرد.
و اصولاً انسان هیچگاه در حالیکه به یاد قیامت و آخرت است مرتکب گناه و خطا نمیگردد. بلکه همواره در حال غفلت است که فریب وساوس شیطان را خورده و به نافرمانی پروردگار خود میپردازد. قرآن کریم نیز در این زمینه میفرماید:
«إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ؛ ما آنها را با خلوص ویژهای خالص کردیم؛ و آن یادآوری سرای آخرت بود! »(ص ،46)
یاد قیامت میتواند انسان را به مقام مخلصین و دوری از دسترس شیطان برساند.
به طور خلاصه میتوان گفت اگر انسان یاد آخرت و قیامت را در دل زنده نگه داشته و از غفلت بپرهیزد و همچنین صفت شکر را ملکه وجودی خویش نموده و بر آن مداومت ورزد و در نتیجه دائماً به یاد خدا بوده، جز خدا را در دل خویش راه نداده و اعمال و افکار خود را برای خدا خالص نماید، امید است که خدای تعالی نیز او را برای خود خالص نموده و از دسترس شیطان رجیم محفوظ بدارد.
منبع:تبیان
برای مبارزه با هر دشمنی بهترین روش و لازمترین آن شناسایی نقاط ضعف و قوت او برای مقابله است.از آنجا که اصلیترین دشمن هر انسانی شیطان است نقاط قوت و ضعف وی در زیر طبق احادیث آمده است.
خداوند فرمود(به شیطان): هر چه در دنیا بخواهی به تو عطا میکنم. (به خاطر سوابقش در عبادت خدا)
شیطان گفت:
اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم . خدا فرمود تا روز معلوم تو را مهلت میدهم.
دوم اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هر یک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم که آنها را به گمراهی بکشانند.خداوند باز هم قبول کرد.
سوم اینکه از تو میخواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن بتوانم او را به معصیت بکشانم.
چهارم اینکه میخواهم اولاد آدم ما را نبیند ولی ما آنها را ببینیم.
پنجم : اینکه میخواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم (یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت برای قبض روح به سراغ انسان میآید شیطان هم حاضر باشد و انسان را وسوسه کند) .امام محمد باقر (ع) میفرماید: هنگامی که انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه میشود.در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب میآید و میگوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو میدهم.شیطان وقتی ناامید میشود آب را میریزد و میگوید من از تو بیزارم و میرود.
ششم : اینکه از تو میخواهم که مرا بر سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم.
خداوند در پایان میفرمایند تمام خواستههایت را برآورده میکنم.ولی هر کس پیرو تو باشد او را با تو به جهنم میفرستم.
روزی حضرت محمد (ص) شیطان را در مسجدالحرام دید .پیش او رفت و به او گفت: ای ملعون چرا ناراحتی؟
شیطان گفت: زیرا این همه تلاش میکنم که مردم را گمراه کنم ولی تو در قیامت آنها را شفاعت میکنی و تمام زحمات مرا به هدر میدهی.به همین خاطر با تو دشمنم.
حضرت محمد (ص) فرمودند از امتم چرا ناراحتی؟
شیطان گفت: امت تو خصوصیاتی دارند که امتهای دیگر ندارند.
اول اینکه وقتی به هم میرسند سلام میکنند که سلام نام خداست و من از این اسم میترسم.
دوم اینکه وقتی همدیگر را میبینند به یکدیگر دست میدهند و تا دستهایشان را از هم جدا نکنند گناهانشان بخشیده میشود.
سوم اینکه وقتی میخواهند غذا بخورند بسم ا... میگویند و من دیگر نمیتوانم غذا بخورم و گرسنه میمانم.
چهارم اینکه بعد از غذا خوردن الحمد ا... میگویند.
پنجم اینکه وقتی اسم تو میآید بلند بلند صلوات ختم میکنند و آنقدر ثواب آن زیاد است که من فرار میکنم.
ششم اینکه وقتی میخواهند کاری بکنند انشاء الله میگویند و من دیگر نمیتوانم در آن کار دخالت کنم و آنها را برهم زنم.
هفتم اینکه صدقه میدهند و وقتی که صدقه میدهند هم گناهانشان آمرزیده میشود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میکنند.
به همین دلیل حضرت نبی اکرم (ص) فرمودند: وقتی انسان دستش را در جیبش میکند تا صدقه دهد ، هفتاد شیطان دست او را میگیرند تا او را منصرف نمایند.
هشتم اینکه آنان قرآن میخوانند و در خانهای که قرآن خوانده میشود دیگر جایی برای من نمیماند .چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد میکنند.
نهم اینکه مرا زیاد لعنت میکنند و با هر لعنت یک زخم بر من میافتد و تا زمانی که آن شخص را به گمراهی نکشانم آنها خوب نمیشود.
دهم اینکه هنگامی که گناه میکنند سریع توبه میکنند و زحمت مرا به هدر میدهند.
یازدهم اینکه عطسه که میکنند الحمد ا... میگویند ._ حضرت فرمودند: عطسه از طرف خداوند و خمیازه از طرف شیطان است و قتی عطسه میکنید باید الحمد ا... بگویید. همچنین میفرماید: وقتی انسان نماز میخواند شیطان از او دور میشود.به خصوص اگر سجده او طولانی باشد، شیطان از روی عصبانیت و ناراحتی فریاد میکشد.
یکی از اساسیترین خواستههای شیطان این است که میخواهد شما هدایت نشوید. اگر بتواند و ما زمینه را برایش فراهم کنیم کاری میکند که ما اصلاً دین را نپذیریم.
اگر دین را پذیرفتیم باز ساکت نمینشیند و راههای دیگر را انتخاب میکند ؛ گاهی راهی را انتخاب میکند که عاقبتی جز «ضَلالاً بَعیداً» نخواهد داشت . یک گمراهی خیلی دوری را برایمان رقم میزند که اصلاً راهی برای برگشت نباشد، گاهی هم اگر نتوانست گمراه کند، در دلها کینه ایجاد میکند .
گاه دیده میشود که طرف مسلمان است ، نماز و قرآن و مستحباتش را به موقع انجام میدهد ، همهی عبادتها را میکند اما با فلانی قهر است ، کینه دارد . قلبی که کینه دارد خطرناک است.
مثل لیوانی که سوسک در آن است. شما آبش نمیکنی. قلب کینهای هم این گونه است که اگر در قلب کینه وجود داشته باشد در آن بذر محبت و خدایی بودن را نمیکارند و هرچه هم که چراغ سبز معنوی بزنند به خاطر کینهای بودن قلب هیچ تأثیری نخواهد داشت .
اگر با کسی قهر هستیم اراده کنیم و همین الآن به او تلفن کنیم و قلب خودمان را شستشو داده و غبار کینه را از آن پاک کنیم .
اصلاً یکی از ابزارهای مهم شیطان کینه ورزی میان مسلمانان است؛«یریدُ الشَّیطانُ أَنْ یوقِعَ بَینَکُم». حدیث داریم مسلمان اگر با هم قهر کرد سه روز بیشتر حق ندارد قهر کند. روز چهارم باید آشتی کند. پیغمبر فرمود: اگر روز چهارم آشتی نکنند، هیچ کدام از این دو را من به عنوان مسلمان خوب قبول ندارم.
دومین کار شیطان این است که انسان را به گناه هل میدهد. «یأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاء» . به عقاید خرافی هل میدهد.
برای مقابله با وسوسههای شیطانی، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گامهای نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت سیاستهای اصولی در مبارزه با وسوسههای شیطانی عبارتند از:
1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه مراقبت عبارتند از
الف) تقوا پیشگی: قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی میداند که آن را به خوبی میپوشاند و حفظ میکند: "لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است".(1) امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر میداند که رخنهای در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید اینها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه میرسد، یعنی برای جبران ضعفها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسهای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید: "دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزند مُرد، به خود بگو: زندگان برای مردن آفریده شدهاند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خدای را که میدهد و میگیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم میکنند، ولی تو ستم نمیکنی بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکی میکنی، بگو: گناهان من بیش از نیکیهای من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز میگزاری بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش میکنی، بگو آن قدر که میگیرم از آن چه میبخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم میکنند بگو: من بیشتر ستم کردهام. اگر گفت: چه قدر برای خدا کار میکنی، بگو: چه بسیار معصیتها کردهام".(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسههای شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید میفرماید: "اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است".(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت میفرماید: "آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله میگیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه میکند و صدقه، کمرش را میشکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را قطع میکند و استغفار، بند دلش را میبرد.".(5)
5- آشنایی با دامهای شیطان: برای رهایی از وسوسههای شیطانی باید مواظب دامهای او بود. یکی از دامهای خطرناک شیطانی، محبت به دنیا است.
امام علی(ع) میفرماید: "از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است."(6)
دام دیگر که از مهمترین ابزار کار شیطان به شمار میرود، هواپرستی است، زیرا تا پایگاهی درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گری ندارد. شیطان خواستههای نفسانی انسان را تأیید میکند. قرآن مجید میفرماید: "تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهی یافت مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند."(7)
یکی دیگر از دامهای شیطان، زنان و غضب است. امام علی(ع) میفرماید: "برای شیطان کمندی بزرگتر از خشم و زنان نیست". منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وی، و جذابیتی که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را میفریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد میشود.
پی نوشتها:
1. اعراف ، آیه 26.
2. نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار، ج 1، ص 100.
4. اعراف ، آیه 200.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، ص 156.
7. حجر ، آیه 42.
منبع:تبیان
سۆالی مطرح است و آن اینکه شیطان با این که میداند در آیندهای نه چندان دور در آتش بزرگ جهنم گرفتار میشود؛ چرا توبه نمیکند؟
در پاسخ به سۆال یادشده میتوان چنین گفت:
بین دانستن و عمل کردن تفاوت وجود دارد. انسان میتواند به خیلی از مسائل علم داشته باشد، ولی به علت اهمیت ندادن یا به جهت پیروی از هوای نفس و ... مخالف علم خودش عمل کند. قرآن کریم درباره عدهای میفرماید: "و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود".(1) شیطان هم - مانند خیلی از انسانها که به وجود معاد و ضرورت آن و به حرمت خیلی از گناهان علم دارند، ولی باز هم گناه میکنند،- با علم به وجود جهنم و بهشت، به اعمال خود ادامه میدهد. غرور و تکبر شیطان هرگز راه بازگشتی برای او نگذاشته است.
برخی از روایات از توبه ابلیس در زمان حضرت نوح (ع) خبر میدهد که نوح به خداوند عرض کرد: پروردگارا! اگر ابلیس توبه کند توبهاش قبول میشود؟ خطاب رسید: اگر به قبر آدم سجده کند توبهاش را میپذیریم هنگامی که نوح (ع) این موضوع را به ابلیس خبر داد. ابلیس گفت: تا آدم زنده بود من بر او سجده نکردم. آیا اکنون که مرده است به او سجده کنم؟(2)
از چند جهت میتوان گفت: برای شیطان راه توبه و برگشت وجود ندارد.
1 – قرآن مجید اعمالی را قابل توبه میداند که از روی نادانی انجام گیرد:
«انما التوبة علی الله للذین یعملون السوء بجهالة؛ پذیرش توبه بر خدا است نسبت به کسانی که از روی جهالت کار زشت انجام میدهند».(3)
در جای دیگر فرمود: «پروردگارتان رحمت بر بندگان را بر خود نوشته است که هر کس از روی نادانی کار زشتی انجام دهد، سپس توبه نماید و خود را اصلاح کند، او توبه پذیر و مهربان است».(4)
منظور از جهالت، ندانستن نیست، بلکه عمل زشتی است که از روی طغیانگری و عناد سر نزده باشد، بلکه از روی هوی و هوس انجام شده باشد. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که مقصود از جهالت ، گناهی است که بندة خدا آن را انجام میدهد که گرچه از حکم آن آگاه میباشد، ولی آن گاه که تصمیم میگیرد عمل خلافی انجام میدهد، در واقع جاهل است. آن گاه حضرت به آیهای که مربوط به حضرت یوسف (ع) است استدلال میکند.(5)
قرآن مجید از یوسف یاد میکند که وی به برادرانش گفت: آیا به خاطر دارید ستمی که بر یوسف و برادرش روا داشتید، در حالی که همگی نادان بودید؟(6)
نادانی به معنای ناآگاهی آنان از زشتی ظلم نبود، بلکه همگی آن را میدانستند، ولی این علم در بازداری آنان مۆثر نبود، گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند. خودخواهی و هوی و هوس مانند حسادت میان آنان و زشتی عمل پرده ضخیمی پدید آورده بود.
بر این اساس شیطان که از روی طغیان و تمرد نافرمانی خدا را کرد، راه توبه را روی خود بسته است.
شیطان از خدا میخواهد به او مهلت دهد تا دیگران را گمراه کند، نه این که به جبران گذشته بپردازد. «از آیات قرآن استفاده میشود که شیطان بعد از انجام آن گناه و ایستادگی و لجاجت در برابر پروردگار سعادت و نجات خود را در جهان دیگر به کلی به خطر انداخت، بنابراین ، گناهان شیطان به حدی است که قابلیت توبه را از او سلب کرده و توبه او قابل پذیرش نیست و جایگاه ابدی او جهنم خواهد بود».(7)
2 – یکی از شرایط توبه، جبران گذشته و اصلاح آن است و این امر برای شیطان قابل اجرا نیست، زیرا گناه او علاوه بر نافرمانی خدا، گمراهی بسیاری از مردم بوده است. کسی که دیگری را گمراه کرده، اگر بخواهد توبه کند و توبهاش پذیرفته شود، باید همه آنها را هدایت نماید. چگونه میتواند شیطان، افرادی را که در طول قرنهای متمادی به هر طریق گمراه کرده، هدایت کند؟!
منبع:تبیان
پاسخ:
جواب اول:
همجنس بودنِ دو چیز، مانع از عذاب نمیگردد. ما انسانها نيز از خاك آفريده شدهايم، اما در عين حال اگر خشتى که از خاک درست شده بر پيكرمان فرود آيد از آن آسيب خواهيم ديد!
جالب است که بدانید این شبهه برای اولین بار در زمان امام صادق توسط ابوحنیفه (یکی از پیشوایان اهل سنّت) مطرح شد. داستان زیر مربوط به همین جریان است:
روزی بهلول از کنار خانة «ابوحنیفه» عبور می کرد. در این هنگام شنید که ابوحنیفه به شاگردان خویش می گوید جعفر صادق سه مطلب گفته است که من آن را نمی پسندم. اول آنکه می گوید: «شیطان با آتش جهنم عذاب می شود.» چگونه شیطان که خود از آتش است، با آتش عذاب می شود؟!
دوم آنکه می گوید: «خدا را نمی توان دید.» حال آنکه چیزي که موجود است باید دیده شود. پس خدا را با چشم می توان دید.
سوم اینکه می گوید: «كارهايي كه انسان ها انجام مي دهند، با اختيار خود، انجام مي دهند.» يعني انسان را مختار مي داند، در حالي كه ما در كارها مجبوريم و عملی که از ما سر می زند از جانب خداست.
در این هنگام بهلول کلوخی برداشت و به طرف ابوحنیفه پرتاب کرد و فرار کرد. کلوخ به پیشانی ابوحنیفه خورد و او را آزرد. پس از دستگیری بهلول، وی را برای شکایت نزد حاکم بردند. بهلول به ابوحنیفه گفت: «چه آزاری از سوی من به تو رسیده است؟!»
ابوحنیفه گفت: «کلوخی به پیشانی ام زده و سر من را به درد آورده ای.» بهلول گفت: «درد را به من نشان بده؟» ابوحنیفه گفت: «درد را چگونه می توان دید؟!»
بهلول گفت: پس چرا بر امام صادق اعتراض می کردی و می گفتی چگونه می توان معتقد بود که خداوند موجود است ولی نمی توان او را دید؟!
و دیگر آنکه تو در ادعای خود دروغگویی که می گویی «کلوخ، سر تو را به درد آورد.» زیرا کلوخ از جنس خاك است و تو هم از خاك آفریده شده اي پس نمی بایست خاک از خاک آزار ببیند و عذاب شود!
همچنین من تقصیری ندارم و باید از خدا شکایت کنی، زیرا تو خود می گفتی انسان مجبور می باشد و انجام دهندة کارهای خویش نیست و همة کارها به دست خداست!
ابوحنیفه با شنیدن سخنان بهلول شرمنده شد و جلسة دادگاه را ترک کرد.(1)
جواب دوم:
حقيقت آتش جهنّم براى ما روشن نيست. آنچه مسلّم می باشد اينست كه اگر بخواهيم آن چيزى كه در جهنّم موجود است را به چيزى كه در اين دنيا هست تشبيه كنيم، نزديكترين چیز، آتش است اما آيا آتش جهنم هم از هيزمهاى چوبى و يا سوختهاى دنيوى برافروخته شود؟ یا اینکه واقعیتِ آن، چیز دیگری است؟ جواب آن برای ما که در این دنیا زندگی می کنیم مشخّص نیست.
جواب سوم:
هر چند در قرآن آمده که شیطان از آتش خلق شده است.(2) اما اين بدان معنا نيست كه همین حالا هم آتش باشد و واقعاً مانند آتش دود داشته باشد، بلكه شاید سرشت اولية او از آتش بوده، مانند انسان ها كه از خاك خلق شده اند ولی در عين حال نمی توان گفت همین الان انسان ها خاک هستند؛ پس منظور اینست که خلقت اوليّة آنها از خاك بوده است.
جواب چهارم:
همگی عذاب های جهنّم، آتش نیستند بلکه بسیاری از عذاب های آنجا مربوط به جان و روح است؛ مثلا یکی از آنها حسرت بی پایانی است که دچار جهنّمیان می-شود؛ آنها پس از آگاهى از عاقبت نامبارك خويش و سرانجامِ نيكوى بهشتيان، به حسرتى جانكاه دچار مىشوند كه هيچ گاه از شكنجة آن رهايى نخواهند يافت؛ از اينرو روز قیامت (يَوْمُ الْحَسْرَة) نام گرفته است.(3)
و یا ذلّت و حقارتی که در آنجا دچارش می شوند از عذاب های دیگر جهنّم می باشد.
سئوال ديگرى پيش مى آيد و آن چنين است : بعد از اين كه شيطان خلق شد و نافرمانى خدا را نمود، در مقابل عظمت ، بزرگى و شوكت او تكبر ورزيد، از ميان ملائكه ، بهشت و نعمت هاى آن رانده شد. چرا خداوند به او مهلت داد؟ چرا در خواست او را درباره عمر طولانى و ادامه حيات او پذيرفت ؟ چرا فورا او را نابود نكرد كه اين گونه به جنايت و خيانت خود ادامه دهد و مردم را بيشتر به سوى بدبختى و شقاوت و جهنم و عذاب بكشاند؟.........
پاسخ:
در تبیین مسألۀ فلسفۀ آفرینش شیطان و محدودۀ نفوذ و تسلط آن، توجه به نکاتی چند ضروری است:
اوّلاً: نقش شیطان در انحراف و گمراهی انسان فقط در حد دعوت است.
ثانیاً: تکامل، همواره در میان تضاد ها صورت می گیرد و از این جهت، خلق چنین موجودی در نظام احسن، بیهوده و بی جهت تلقی نمی شود، بلکه جلوه ای است از رحمانیت و خیریت محض الاهی.
ثالثاً: شیطان سال ها (6 هزار سال)(1) هم نشین فرشتگان و اهل عبادت بود، ولی بعداً به خواست خود و بر اثر تکبر، راه طغیان و انحراف را در پیش گرفت و از رحمت خداوند دور شد، اما در هر صورت، آفریده خداست و در جهان هستى، نقشی دارد.
برخی از عارفان و حکیمان، شیطان را به سگ آموزش دیده تشبیه کرده اند که بیگانگان را آزار می دهد و به خودی ها کاری ندارد. به تعبیری قلمروي شيطان " تشريع" است نه " تكوين" ، يعني قلمروي شيطان فعاليتهاي تشريعي و تكليفي بشر است. شيطان فقط در وجود بشر مي تواند. نفوذ كند نه در غير بشر. قلمروي شيطان در وجود بشر نيز محدود است به نفوذ در انديشه او نه تن و بدن او. نفوذ شيطان در انديشه بشر نيز منحصر است به حد وسوسه كردن و خيال يك امر باطلي را در نظر او جلوه دادن.
قرآن اين معاني را با تعبيرهاي "تزيين"، "تسويل"، "وسوسه" و امثال اينها بيان مي كند، و اما اينكه چيزي را در نظام جهان بيافريند و يا اينكه تسلط تكويني بر بشر داشته باشد، يعني به شكل يك قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر كار بد اجبار و الزام نمايد، از حوزه قدرت شيطان خارج است. تسلط شيطان بر بشر محدود است به اينكه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد.(2)
قرآن مجید نیز درباره کسانی که سزاوار وسوسه و آزارهای شیطانی اند، می گوید: «أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا،(3) آیا ندانستی که ما شیطان ها را بر کافران گماشته ایم؛ تا آنان را [به گناهان] تحریک کنند».
و در آیۀ دیگری آمده است: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ،(4) تسلّط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی برمی گیرند و بر کسانی که آنها به او [خدا] شرک می ورزند».
به همین جهت وقتی که در قیامت، عده ای شیطان را به دلیل این که آنها را گمراه کرد مؤاخذه می کنند، شیطان با آنها محاجه می کند و می گوید: «... و ما کان لی علیکم من سلطان الاّ ان دعوتکم...(5) و مرا بر شما سلطه ای نبود جز این که شما را خوانده ام...».
از این آیات به خوبی آشکار می شود که کسانی که با اختیار خود، از ولایت الهی روی گردان شده اند، سزاوار اسارت شیطانی اند؛ اما قرآن درباره پاکان و انسان هایی که بهره مند از الهامات رحمانی اند، خطاب به شیطان می فرماید: «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ،(4) در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلّطی نیست؛ مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند».
براي مطالعۀ بیشتر در بارۀ شيطان، رجوع شود به:
1. تفسير " الميزان " جلد 8 صفحات 34- 58 ذيل آيات اول سوره اعراف.
2. كتاب "خدمات متقابل اسلام و ايران" تأليف استاد شهید مرتضی مطهری.
موفق باشید ...
پاورقی_________________
1. نهج البلاغه، خطبه ی قاصعه، ش 234.
2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 1.
3. مریم، آیه 83.
4. نحل، آیه 100.
5. ابراهیم، 22.
6. حجر، آیه 42.
پرسش :
آيا خداوند شيطان را شيطان آفريد؟ چرا شيطان را خنّاس ميگويند؟
پاسخ :
1. دربارة قسمت اول پرسش اولاً بايد گفت: كلمه شيطان از ماده (شطن) گرفته و (شياطين) به معناي خبيث و پست آمده است و شيطان به موجودي سركش و متمرد اطلاق ميشود، اعم از انسان و يا جن و يا جنبدگان ديگر، بايد توجه داشت كه شيطان اسم عام است يعني اسم براي جنس موجودات شرير است، اما ابليس اسم خاص است كه اسم براي يك موجودي خاص است كه آدم (ابوالبشر) را فريب داد و هم اكنون با لشكر خود در كمين فرزندان آدم است و همواره تلاش ميكند تا آنها همانند پدرشان آدم فريب دهد.[1]
ثانياً: دربارة شيطان (ابليس) بحثهاي متعدد و مختلفي در ميان صاحب نظران مطرح است اما در اين جا به طور خلاصه اشاره ميشود كه برخي بر آناند كه خداوند شيطان را شيطان نيافريد، به اين دليل كه سالها همنشين فرشتگان و بر فطرت پاك بود، ولي بعد از آزادي خود سوء استفاده كرد و بناي طغيان و سركشي گذارد، پس او در آغاز پاك آفريده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بوده است.[2] و بنابر اين ديدگاه گفته شده است كه هرگز خداوند از همان اول موجودي به عنوان شيطان با داشتن ماهيت پليد شيطاني نيافريده است بلكه خداوند موجودي قابل تكامل آفريده و آن را در گذرگاه هستي هدايت كرده است اين خود موجود است كه راه خود را منحرف ساخته و خويشتن را ساقط كرده است، همچنان كه خداوند، فرعون را با صفت فرعوني، نرون را با صفت نروني، ابن ملجم را به صفت خود او خلق نكرده است بلكه خداوند انسان آفريده است كه شايستگي رشد و اعتلاي انساني را دارا بودهاند اما آنها خودشان با ميل و اختيار خويش، راه انحرافي را برگزيده و عنوان فرعوني، نروني، ابن ملجمي پيدا نمودهاند و اين مسئله اشكالي را بر نظام آفرينش پديد نميآورد مثلاً فرض كنيد پنبه بودن يك ماده براي ما مطلوب است، اگر اين پنبه آتش بگيرد و بسوزد سوختة اين پنبه را ميتوانيم در جلوگيري از جريان خون يك جراحت به كار ببريم، آفرينش موجودات شيطاني نيز چنين است كه نسبت به كل نظام آفرينش خيراند اما نسبت به برخي ديگر شر هستند شيطان (ابليس) نيز ازاين قاعده بيرون نيست، زيرا بر اساس احاديث معتبر و مضمون بعضي از آيات قرآني، ابليس قرنهاي متمادي پس از خلقتش مشغول تسبيح و تقديس خداوندي بوده است، اگر ماهيت او پليد بوده است، اشتغال به تسبيح و تقديس پيدا نميكرد و اگر ذات او فضيلت و كمال بوده است، انحراف و پليدي بعداً براي او پديد آمده است.[3] برابر اين نظريه معلوم ميشود كه شيطان همانند موجودات ديگر با فطرت توحيدي آفريده شده و پليد و ناپاك و صفت شيطاني نداشته است اما بر اثر تكبرش در برابر خداوند و سجده نكردن به فرمان الهي بر انسان كامل، گرفتار عجب، تكبر و خودبزرگبيني گرديد و پليد و منحرف شد.
نكتة اخلاقي اين جريان آن است كه شيطان با يك نافرماني و تكبر در برابر دستور خداوند براي ابد شقي شد و از درگاه خداوند رانده شد و رحمت الهي شامل او نميشود، پس بايد انسان مواظب باشد كه به طور عمد و آگاهانه از دستور خداوند سرپيچي نكند و در برابر احكام الهي نافرماني ننمايد وگرنه همانند شيطان از رحمت خداوند رانده خواهد شد.
2. دربارة قسمت دوم سؤال بايد گفت: كلمة (خنّاس) صيغه مبالغه از ماده (خنوس) به معناي جمع شدن و عقب رفتن است، اين به خاطر آن است كه شياطين هنگامي كه نام خداوند برده ميشود عقبنشيني ميكنند و از آن جا كه اين امر غالباً با پنهان شدن توأم است اين واژه به معناي (اختفاء) نيز آمده است، اصولاً شياطين برنامههاي خود را با مخفيكاري ميآميزند و گاه چنان در گوش جان انسان ميدمند كه انسان باور ميكند فكر، فكر خود او است، واز درون جانش جوشيده و همين باعث اغوا و گمراهي او ميشود، كار شيطان تزيين است و مخفي كردن باطل در لعابي از حق، دروغ در پوستهاي از راست، و گناه در لباس عبادت و گمراهي در پوشش هدايت، خلاصه هم خودشان مخفي هستند و هم برنامههايشان پنهان است و اين هشداري است به همة رهروان راه حق كه منتظر نباشند شياطين را در چهره و قيافه اصلي ببينند يا برنامههايشان را در شكل انحرافي مشاهده كنند هرگز چنين نيست آنها وسواس خناسياند و كارشان حقه و دروغ و نيرنگ و رياكاري و ظاهرسازي و مخفي كردن حق است.[4]
نكتة ديگر در اين كه وسوسهگر خناس تنها شيطان (ابليس) نيست بلكه همه جنود ابليس خناس هستند، زيرا خناس تنها در ميان يك گروه و در يك قشر و لباس نيستند در ميان جن و انس پراكندهاند و در هر لباس و هر جماعتي يافت ميشوند بايد مراقب همةآنها بود و بايد از شر همة آنها به خدا پناه برد، دوستان ناباب، همنشينيهاي منحرف، نويسندگان و گويندگان، طاغوتيان مكتبهاي الحادي و التقاطي ظاهر فريب، وسايل ارتباط جمعي وسوسهگر همه اينها در مفهوم گسترده (وسواس خناس) داخلاند كه انسان بايد از شر آنها به خدا پناه ببرد.
و بالاخره دربارة خطر (خنّاس) جالب و آموزنده است كه اين جريان بازگو شود، در حديث پُر معني و تكان دهندهاي از امام صادق رسيده كه ذيل اين آيه: والذين اذا فعلوا فاحشةً او ظلموا انفسهم ذكروا الله فاستغفروا لذنوبهم)[5] يعني كساني كه هرگاه كار بدي انجام دهند يا به خويشتن ستم كنند خدا را ياد ميآورند و براي گناهانشان استغفار ميكنند. فرمود: وقتي اين آيه نازل شد ابليس بالاي كوهي در مكه رفت و با صداي بلند فرياد كشيد و سران لشكرش را جمع كرد، گفتند چه شده است كه ما را فراخواندهاي؟ ابليس گفت اين آيه كه نازل شده پشت ما را ميلرزاند و سبب نجات بشر ميشود، چه كسي ميتواند با آن مقابله كند؟ يكي از شياطين بزرگ گفت من ميتوانم و نقشهام چنين و چنان است. ابليس طرح او را نپسنديد، ديگري برخاست و طرح داد باز قبول نشد و بالاخره يكي از شياطين به نام (وسواس خناس) برخواست و گفت: من از عهدةآن برميآيم ابليس گفت از چه راه؟ (خناس) گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم ميكنم تا آلودة گناه شوند، و هنگامي كه گناه كردند توبه را از يادشان ميبرم. ابليس به (خناس) گفت: تو ميتواني از عهدة اين كار برآيي و نقشة تو دقيق است و اين مأموريت تا دامنة قيامت به خناس سپرده شد.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. صدرالمتألهين، مفاتيح الغيب، ج 1، المشهد العاشر، ص 259، نشر مؤسسة التاريخ العربي ، بيروت، 1419 ق.
2. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج 27، ص 476، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران.
3. علامه طباطبايي، الميزان، مجلدات، 8، 12، 13، 9، 7، 14، 17. نشر مؤسسة اسماعيليان، قم، سال 1412 ق.
4. محمد تقي جعفري، شرح و تفسير مثنوي، ج 1، نشر حيدري تهران.
منبع:http://www.andisheqom.com
امام صادق (ع) می فرماید :ابلیس در مقابل حضرت یحیی متصور شد در حالیکه طناب ها و زنجیره های زیادی همراهش بود.
منبع :http://aghigh.ir
پدرم در دوران جواني، عاشق دختري شد که تبعه خارجي بود. او با وجود مخالفت شديد خانواده اش، آن دختر خانم را به عقد درآورد و من حاصل زندگي کوتاه آن ها هستم. اما هيچ خاطره اي از مادرم به ياد ندارم.دختر نوجوان در دايره اجتماعي کلانتري طبرسي شمالي مشهد افزود: متأسفانه مادرم و خانواده اش که به مواد مخدر اعتياد داشتند، پدرم را نيز به دام انداختند و همين عامل باعث جدايي آن ها شد.........
تعداد صفحات : 3