loading...
شیطان
امیرحسین مدنی بازدید : 7 چهارشنبه 23 اسفند 1391 نظرات (0)

 شيوه‌هاي مقابله با شيطان

شيوه‌هاي مقابله با شيطان

پس از شناخت خوي‌هاي پسنديده و ناپسند و عزم ورود به مرحله پاكسازي و تهذيب نفس از رذائل و آراسته شدن به فضايل، بازدارنده‌هايي جلوه‌گري مي‌كند كه دست‌كم در گام‌هاي نخست مي‌تواند سرعت عمل را بكاهد يا مانعي جدي در مسير حركت قرار دهد. يكي از آن بازدارنده‌ها وجود دشمني بسيار چيره و نيرومند به اسم ابليس و ياران اوست.
ابليس از مادة "ب ل س" به معناي اندوه از گرفتاري، و نااميدي از برطرف شدن آن، گرفته شده است. راغب اصفهاني به همين معنا اشاره دارد: الإبلاس: الحزن المتعرض من شدة البأس: يقال أبلس، و منه اشتق ابليس فيما قيل1، قال عزوجل: "وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ"2؛ "أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ"3 و در روايتي از امام رضا(ع) در وجه نامگذاري ابليس آمده است كه"ابليس را ابليس ناميده‌اند چون از رحمت خداوند مأيوس و غمناك شد. "4
به هرحال ابليس نامي خاص و عَلم براي آن موجودي است كه به سبب استكبار و نافرماني پروردگار از درگاه رحمت او رانده و طرد شد و اكنون نيز براي فريب انسانها با لشكر و جنود خود در كمين است. ولي شيطان اسم جنس براي هر موجود موذي و منحرف‌كننده و طاغي و سركش است، كه هم شامل ابليس مي‌شود و هم بقيه موجودات منحرف‌كننده و تبهكار.
راغب اصفهاني در ريشه‌يابي كلمه شيطان اين دو نظر را بيان مي‌كند: شيطان يا از شطن به معناي دور شدن (از حق) گرفته شده و يا از شاط به معناي سوختن از روي خشم مشتق گرديده است و نقل مي‌كند كه شيطان اسم است براي هر موجود پليد و شرير از جن و انس و حيوان. 5 در قرآن مجيد نيز در برخي موارد از ابليس تعبير به شيطان شده است، 6 و در مواردي ديگر همان معناي عمومي شيطان اراده شده است، 7 بعضي گمان كرده‌اند كه شيطان چيزي جز نفس اماره نيست، همان هواهاي حيواني و شهواني در درون انسان كه او را به بدي‌ها امر مي‌كند. اما قرآن مجيد ابليس را موجودي مستقل از انسان و از جنس آتش و جن مي‌داند.
با اين وجود، در حقيقتِ شيطان و هدف از آفرينش او شبهات و پرسش‌هايي به ذهن مي‌رسد كه علامه طباطبايي(ره) بعضي از آنها را برمي‌شمرد؛ 8 مثل اينكه ابليس آيا از فرشتگان بود يا از جن؟ چگونه وارد بهشت شد و در آن مكان قدس و طهارت به وسوسه و معصيت پرداخت؟ خداوند متعال با اينكه مي‌دانست فرمانش را اجرا نمي‌كند چرا به او دستور سجده داد؟ و اصلاً چرا او را موفق به سجده نكرد و يا بعد از سجده نكردن او را نابود نساخت؟ چرا اسرار خلقت آدم را از او پنهان نداشت تا طمع در اغواي او نكند و چرا او را تا مدت معلومي مهلت داد و با لشكرياني نيرو بخشيد تا انسان را به نحو عجيبي فريب دهد؟ پاسخ به اين پرسش‌ها را گرچه بيشتر در مباحث كلامي مي‌يابيم اما در اينجا مطالبي را به عنوان توضيح و البته از باب مقدمه براي بحث اخلاقي موردنظر بيان مي‌كنيم.
ماهيت و حقيقت ابليس
بعضي با تمسك به شواهدي مثل ظاهر آيه شريفه "فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ... "9 و بعضي از روايات10 بر اين نظر رفته‌اند كه ابليس از جنس فرشتگان بوده است. لكن مي‌بايست به دلالت آيات و روايات ديگر از اين ظاهر صرف‌نظر نمود. آياتي مثل: "فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ". 11 و نيز ضميمه اين دو آيه: "وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ"12 و "خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ". 13 چنانكه امام رضا(ع) در روايتي مي‌فرمايد: "فرشتگان با الطاف الهي از كفر و زشتي معصومند و ابليس از فرشتگان نبوده است. "14 همچنين در آيات قرآن گاهي از شيطان تعبير به جن شده است، مثل: "بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ"15، كه گفته‌اند منظور از جن، شيطان و ساير موجودات خبيثي است كه عبادت غيرخدا را در نظر بت‌پرستان تزيين و تشويق مي‌نمودند. و نيز درباره كارگران حضرت سليمان(ع) در يك جا تعبير به جن آمده16 و در جاي ديگر به شيطان ياد شده است، 17 پس ابليس از جنس اجنه است هر چند به دليل عبادات فراوان در زمرة فرشتگان قرار گرفته باشد.
پيشينة عبادت شيطان و سبب حبط و سقوط او
حضرت علي(ع) در خطبة قاصعه، سابقه عبادتي ابليس را بسيار طولاني و با كوشش فراوان دانسته و مدت بندگي‌اش را شش هزار سال بيان فرموده‌ است، كه معلوم نيست مراد همين سال‌هاي دنيايي است و يا سال آخرتي مقصود مي‌باشد؛ و با محاسبة "إِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ"18 مدت عبادت او بر طبق سال دنيايي به دو بليون و صد و شصت ميليون سال مي‌رسد. اما او تمام اين سابقة خوش را به واسطه ساعتي تكبّر نابود ساخت، وقتي خلقت خود را از آتش نوراني و رنگارنگ و آفرينش انسان را از گل خشكيدة بدبو و تيره يافت، با قياسي نابجا مغلوب كبر و غرور و تعصّب شد و از اسرار آفرينش و علم و حكمت پروردگار غافل گشت. با خود گفت آتش فروزنده و نوراني كجا و خاك تيره و متعفن كجا! سزاوار نيست كه موجود شريفي چون من در برابر مخلوق پستي چون او خضوع و تواضع كند؛ پس لباس ذلت و بندگي و افتادگي را از تن بيرون نمود و با خداوند در بزرگي و كبريايي و عزّت در افتاد و در نتيجة استكبار منفور پروردگار گشت.
خداوند مي‌توانست آدم را از چنان نوري خلق كند كه روشنايي‌اش چشم‌ها را بربايد و منظره زيباي آن عقل‌ها را خيره و بوي خوش آن جان‌ها را پر كند و به سبب آن، همه براي امر به سجده در برابر او خاضع و منقاد شوند، لكن اصل و نيز اسرار آفرينش انسان را مجهول قرار داد تا آن صحنه، امتحاني شود براي اينكه ديگران، متواضعين از مستكبرين را تشخيص دهند و عبرت و پند و الگويي باشد براي آنان تا از حمّيت‌هاي احمقانه و بزرگواري‌هاي جاهلانه پرهيز كنند. حضرت علي(ع) با بيان نوراني خود در اين باره چنين هشدار مي‌دهد كه "قانون خداوند در ميان اهل آسمان و اهل زمين يكسان است و خداوند به هيچ كس از آفريدگان در مباح كردن غرقگاه كبريايي‌اش رخصت نداده است. اگر ابليس را به خاطر تكبّر و خودپسندي و بزرگ‌منشي بيرون نمود، بدون شك هيچ انساني را با آن وارد بهشت نمي‌كند. "19 آنگاه شيطان به طمع عدالت خداوند متعال در برابر عبادات طولاني‌اش تقاضاي برآورده شدن خواسته‌اي كرد و خداوند نيز بر اساس حكمت امتحان و ابتلا آن را پذيرفت. او اين تقاضا را در اوج بدفهمي و گستاخي درخواست كرد و به خداوند متعال گفت: "حال كه باعث گمراهي و بدبختي و سبب اغواي من شدي پس مرا تا روز قيامت زنده دار تا به اغوا و گمراهي بندگانت مشغول شوم. "20
بجاي توبه و بازگشت و عذرخواهي آتش كينة آفرينش انسان در او شعله‌ور شد و تصميم به انتقام از فرزندان آدم گرفت و مسئوليت شركت در جرم همه ستمكاران و بدكاران را به عنوان يك وسوسه‌گر پذيرفت و با به دوش كشيدن بار سنگين و تازه‌اي از گناه، خود را در منجلاب كفر و نافرماني فروتر برد. پروردگار بزرگ هم در خواست او را از آن جهت كه مي‌تواند سبب تكامل بندگانش شود و سلسله حكمت اين عالم را تكميل كند، قبول نمود. قرآن مجيد مي‌فرمايد: "هدف از آزادي شيطان در وسوسه‌هايش اين است كه ايمان‌آورندگان به آخرت از آنها كه در شك هستند شناخته شوند"21، يعني تحقق عيني علم خداوند با فراهم كردن ميدان امتحان فراهم مي‌شود، چون تا در خارج عملي انجام نشود استحقاق ثواب و عقاب حاصل نمي‌گردد. از سوي ديگر پيشرفت و تكامل در اين عالم مادي، همواره در ميان تضادها و با تحرك و عزم و بسيج نيروها در برابر موانع قدرتمند صورت مي‌گيرد. ادامة حيات ابليس به عنوان يك نقطة منفي براي تقويت نقاط مثبت انسان مفيد بوده و در پرورش و زندگي نيروهاي مقاوم او مؤثر است. درگيري خير و شر از پايه‌هاي اساسي نشئة دنياست و قرار دادن راه‌هاي غيرمستقيم و باطل در برابر صراط مستقيم و دعوت به حق، تمهيدي براي ثواب و عقاب مي‌باشد. گذشته از وجود شيطان، در درون خود، غرائز و ميل‌هاي مختلفي وجود دارد كه در برابر نيروهاي عقلاني و روحاني قرار مي‌گيرد و در يك ميدان مقابله و تضاد ميان فضائل و رذائل و اختيار و انتخاب خير و فضيلت، پيشرفت و تكامل انسان را به ارمغان مي‌آورد.
تهديدها و قدرت شيطان
ابليس بنابر آنچه از آيات فراواني از قرآن كريم استفاده مي‌شود وقتي در اثر يك قياس و سنجش مستكبرانه "قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ"22 به هبوط و لعن پروردگار مبتلا شد و از كافرين و صاغرين و فاسقين گشت و خداوند در خواست مهلت او را براي ادامة حياتش پذيرفت، با قسم و تأكيدهاي فراوان اعلام كرد كه همة انسان‌ها را به اغوا و گمراهي مي‌كشانم، مگر آن گروهي كه با ايمان و علم و مجاهده به مرحلة عالي بندگي رسيده‌اند: "قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لأغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ"23 و كمال و سعادت را براي فرزندان آدم ـ جز گروه كمي ـ از بيخ و بن بركنده و ريشه‌كن مي‌كنم "... ذُرِّيَّتَهُ إِلا قَلِيلا"24 و حتماً آنها را طعمه خود خواهم كرد. ".... وَقَالَ لأتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا"25 شيطان در ادامة اين تهديد بزرگ، از راه‌هاي نفوذ و نقشه‌هاي گمراهي هم خبر داده است: بر سر راه مستقيم تو كمين مي‌كنم "... لأقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ... "26 سپس از پيش‌رو و از پشت سر و از طرف راست و از جانب چپ به سراغ آنها مي‌آيم. در روايتي درباره تفسير اين آيه آمده است: "يعني شأن آخرت و عظمت آن جهان را در نظر ايشان سبك و ساده مي‌كنم و ايشان را به اندوختن اموال و بخل از پرداخت حقوق واجب آن ـ به بهانة نگاه داشتن براي آينده ـ دستور مي‌دهم و با زينت دادن گمراهي و شبهه‌ها و ايجاد شك و ترديد، دين آنها را ضايع مي‌نمايم و با دوست داشتني جلوه دادن لذت‌هاي حيواني، شهوات را بر دل ايشان چيره مي‌كنم. "27
حضرت علي(ع) نيز مي‌فرمايد "به جان خودم سوگند به تحقيق شيطان تير تهديدش را به قصد شما به چلّة كمان گذاشته و كشيدن كمان را به نهايت محكمي و سختي رسانده و از جاي نزديكي شما را مورد اصابت تير قرار داده است. "28 قرآن مجيد نيز هشدار مي‌دهد كه مبادا شيطان همانطور كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون كرد شما را هم فريب دهد؛ او و همكارانش شما را مي‌بينند، در حالي‌كه شما آنها را مشاهده نمي‌كنيد؛ 29 پس در برابر چنين دشمن ناپيدايي كه لحظه‌هاي حمله او را نمي‌توان پيش‌بيني كرد بايد هميشه آمادة دفاع بود. همچنين در آيات ديگر قرآن كريم به حوزه‌هاي مختلف فريب و وسوسه شيطان اشاره شده است: وعده‌هاي دروغ و فريفتن با آرزوهاي طولاني، 30 القاي مطالب باطل و بي‌اساس، 31 تسويل و زينت دادن باطل، 32 ايجاد فساد و اختلاف و دشمني، 33 ترساندن ـ به هنگام انفاق يا جنگ34 يا... ـ فراموشي ياد خداوند. 35
گرچه شيطان موجودي مستقل از هواي نفس است، اما جداي از هواي نفس به انحراف و نفوذ نمي‌پردازد. بلكه از راه خواهش‌هاي حيواني و با تزيين و فريب انسان او را به سوي ماديات و لذائذ غفلت‌انگيز جذب مي‌كند؛ آنگاه كه قرين و همدم او شد با افساري كه به گردنش انداخته او را به هر سو كه بخواهد مي‌كشاند. خداوند نيز بر اساس حكمت و مصلحت زمينة نفوذ و وسوسه‌گري او را منتفي نفرمود، بلكه با اسبابي مانند تبليغات سمعي و صوتي و برنامه‌هاي مخرّب و اغفال‌كننده و اجازة مشاركت در مال و فرزندان از طريق حرام و نامشروع امكان تحريك او را فراهم كرد، 36 توان تكثير ياران همجنس او را به نحو دو چندان نسبت به انسان فراهم ساخت و او را همانند خون رگ‌هاي انسان در گردش و نزديكي قرار داد؛ 37 چنانكه برخي تمثّل شيطان را به هر صورتي غير از صورت انبيا و اوصيا(ع) ثابت مي‌دانند و براي آن ادله و شواهدي اقامه كرده‌اند. 38 امام صادق(ع) در روايت ديگري بعد از سوگند مي‌فرمايد: "توجه و طمع شياطين به مؤمن بيشتر از توجه زنبوران نسبت به گوشت است. "39
در خاطرات مرحوم حاج امام قلي نخجواني كه استاد معارف آقا سيدحسين قاضي، پدر مرحوم حاج ميرزا علي قاضي بوده، آمده است: "پس از آنكه به سنّ كهولت و پيري رسيدم شيطان را ديدم كه هر دوي ما بالاي كوهي ايستاده‌ايم. من دست خود را بر محاسن خود گذارده و به او گفتم: مرا سنّ پيري و كهولت فرا رسيده، اگر ممكن است از من درگذر. شيطان گفت: اين طرف را نگاه كن. وقتي نظر كردم، درّة بسيار عميقي را ديدم كه از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت مي‌ماند. شيطان گفت: در دل من رحم و مروّت و مهر قرار نگرفته، اگر چنگال من بر تو بند گردد، جاي تو در تَهِ اين درّه خواهد بود كه تماشا مي‌كني. "40
هشدار الهي
خداوند متعال در آيات متعددي انسان را متوجه خطر بزرگ شيطان نموده و از او مي‌خواهد تا وسوسه‌هاي شيطان، او را از راه بندگي و عبوديت بيرون نبرد و از چنين دشمني كه به هيچ كسي رحم نمي‌كند و قربانيانش در هر گوشه و كناري بر خاك هلاكت افتاده‌اند برحذر باشد. مي‌فرمايد: "شيطان براي شما دشمن آشكار و عدوّ مبين است"41 و "او را دشمن خود قرار دهيد"42 و "كسي كه او را به جاي من برگزيند چه بد جانشيني را انتخاب كرده است"43، "هر كس شيطان را دوست و سرپرست خود قرار دهد، زيان بسيار آشكاري كرده است"44 و "جهنم وعده‌گاهش خواهد بود"45، "شيطان مي‌خواهد شما را به گمراهي و بيراهة بسيار پرتي بكشاند"46 و "شما را اهل آتش سوزان عذاب الهي قرار دهد"47، "چنانكه گروه فراواني از پيشينيان شما را به گمراهي كشاند"48، "شيطان همنشين بدي است"49، "او با فريب و نيرنگ آدمي را به سمت خود كشانده و بعد او را سرگردان رها مي‌كند و به دنبال كار خود مي‌رود. "50
حدود زمامداري و نفوذ شيطان
از آيات قرآن استفاده مي‌شود كه حيطة تأثيرگذاري شيطان محدود به كساني است كه وارد حزب او شوند، 51 يعني كساني كه به جاي خداوند، تحت سرپرستي او و يارانش قرار گيرند52 و از او تبعيت و پيروي كنند. 53 وسوسه و تحريك شيطان هرگز آزادي و اختيار را از انسان نمي‌گيرد، بلكه او يك دعوت‌كننده بيش نيست54 و اين خود انسان است كه با انحراف در عمل و آلوده شدن به كارهاي شيطاني55 زمينه‌هاي نامناسب روحي را فراهم كرده و نسبت به حق سخت و غيرخاضع مي‌شود56، آنگاه با ميل و ارادة خويش دعوت شيطان را اجابت مي‌كند و سرپرستي او را به جان مي‌پذيرد57، بلكه دريچه‌هاي قلب خود را به روي ابليس مي‌گشايد و به او اذن ورود مي‌دهد. گام‌هاي نخستين از طرف خود انسان برداشته مي‌شود و تنها پس از موافقت خود انسان است كه شيطان مي‌تواند از مرزهاي روح او بگذرد و وي را در پرتگاه گمراهي بر زمين زند.
رهيافت‌ها در ستيز با شيطان
الف) عقل و بينش :
در اين مبارزه و كشمكش ابتدا بايد شيطان را به دشمني شناخت و خطر دشمني او را فهميد. چنانكه گذشت خالق متعال بارها او را به عنوان دشمن آشكار انسان معرفي مي‌كند و از آدمي مي‌خواهد كه او را به دشمني بگيرد "إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا"58 دشمن را دشمن بجا آوردن و فريب ظاهر دوستانة او را نخوردن قدم اول در هر مبارزه‌اي است، در حالي‌كه خود شيطان نيز آشكارا از دشمني خود خبر داده است: "وَلأغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ". 59 پروردگار قرار گرفتن در استثناهاي اغواي شيطان را سنّت فناناپذير صراط مستقيم مي‌داند و در آيات قرآني مي‌فرمايد: "آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم كه شيطان را پرستش و اطاعت نكنيد كه او دشمن آشكار شماست و اينكه مرا بپرستيد و از من تبعيت و اطاعت كنيد كه صراط مستقيم همين است"60. اين عهد و پيمان الهي به راه‌هاي مختلفي از انسان گرفته شده است، مانند اعطاي عقل و تجربه؛ اينكه او پدر و مادر شما را فريب داد و از بهشت بيرون كرد61، او افراد زيادي از شما را گمراه كرده است، آيا عقل‌ورزي نمي‌كنيد، 62 و نيز مانند مراجعه به فطرت؛ وسوسه و تحريكات شيطان هماهنگ با ساختمان سرشت انسان نيست و با ورود آنها به قلب، احساس تاريكي و ناراحتي و سنگيني مي‌كند و اگر زمينة پاك ابتدايي را در درون خود از دست نداده باشد در بيشتر وقت‌ها بعد از انجام عمل گناه، اين احساس براي او پيدا مي‌شود. القائات ابليس نشانه‌هاي روشني دارد؛ از آن جهت كه خود او موجودي موذي و ويرانگر و مخرب است وسوسه‌هاي او هم در مسير تخريب و تباهي است و مسير شهوات و تباهي برخلاف قانون آفرينش است و رنگ ابدي و جاوداني ندارد و آرامش و تضميني در آن نيست؛ ظاهر آراسته آن را نبايد ديد، بلكه درون خالي آن را بايد نظر كرد. و به همين جهت قرآن مجيد نقشه وكيد شيطان را ضعيف و سست مي‌داند: "إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا"63
ب) با خدا بودن :
ياد و ملاحظه خداوند آدمي را از چنگال وسوسه‌هاي شيطاني مي‌رهاند، وسوسه‌هايي كه در اطراف فكر و انديشه و عواطف انسان طواف‌وار به گردش در مي‌آيند تا به گونه‌اي در او نفوذ كرده و گمراه سازند: "إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ"64؛ خود شيطان نيز فقط همين گروه را از تيررس وسوسه‌هاي خود در امان مي‌داند: " إِلا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ"65.
سرماية تقوا و پرواي پروردگار سبب خروج از غفلت و ياد او باعث بينايي و شناخت و بصيرت و تعقل نسبت به آن دشمن خطرناك مي‌شود. در اين حال است كه ابرهاي تيره و تار وسوسه از اطراف قلب كنار مي‌رود و راه حق به روشني عقل آشكار و انتخاب مي‌شود. قرآن كريم دربارة خطر غفلت از پروردگار هشدار مي‌دهد كه "هر كس از ياد او روگردان شود، شيطاني را به سراغ او مي‌فرستيم كه همواره با او قرين خواهد بود. "66 شيطان از اين گونه افراد كه با غرق شدن در دنيا و آلودگي به گناهان از خداوند بيگانه شده‌اند هرگز جدا نمي‌شود و سرپرستي آنها را به عهده مي‌گيرد.
عارف واصل، آيت الله شاه آبادي، استاد اخلاق و عرفان امام خميني در اين باره مي‌فرمايد: "شيطان سگ درگاه خداوند است. سگ صاحبخانه با آشناي صاحبخانه كاري ندارد او فقط غريبه را گاز مي‌گيرد. "67
ج) مراقبت و استقامت :
وسوسه‌هاي شيطان در ميدان بزرگ امتحان از يك سو گوناگون بوده و هر زمان به رنگ و طريقي صورت مي‌گيرد و از سوي ديگر اين فريب در نهايت توجه به نقاط ضعف و زمين‌گيري هر شخصي واقع مي‌شود. شيطان در گمراه سازي و لغزش انسان روش‌هاي شگرفي دارد و براي هر كس مناسب با آلودگي نفساني و ضعف حال او، حيله‌اي به كار مي‌بندد و به دام مي‌اندازد. و البته اين دام‌ها هم تدريجي و هم گام به گام است. انحراف و تبهكاري شيطان قدم به قدم و به تعبير قرآن مجيد به نحو "خطوات"68 نفوذ مي‌كند. بايد شيطان را در چهره‌هاي مختلف شناخت و در جلوگيري از نفوذ او استقامت ورزيد. در اين صورت فرشتگاني كه الهام‌بخش نيكي‌ها هستند به كمك انسان فرستاده مي‌شوند و او را در سالم ماندن از وساوس شيطان مدد مي‌كنند. خداوند متعال مي‌فرمايد: "آنها كه در راه پروردگار استقامت ورزند، خداوند فرشتگان را برايشان نازل مي‌كند"69 و به فرشتگان دستور مي‌دهد كه من به شما كمك مي‌كنم تا افراد باايمان را در مسير حق كمك كنيد و ثابت نگاه داريد. "70
د) پناه بردن، توكل و استمداد از فضل و رحمت الهي :
خداوند مهربان در آيات متعددي از قرآن مجيد براي رهايي از دشمني شيطان كه پيوسته در كمين انسان قرار گرفته و تا او را به گمراهي و ضلالت نكشاند آرام نخواهد گرفت، آدمي را توصية به خود مي‌كند و مي‌فرمايد: "خداوند دشمنان شما را بهتر مي‌شناسد و او براي سرپرستي شما و نيز براي ياري كردن شما كافي است"71، "به خداوند از شيطان رانده شده پناه بر، چون شيطان بر كساني كه به خداوند ايمان آورده و بر او توكل كنند چيره‌گي و سلطه ندارد. تسلط شيطان تنها بر كساني است كه شيطان را به سرپرستي برگزيده و به خداوند مشرك شده‌اند. "72؛ "اگر وسوسه‌هاي شيطان به تو روي آورد خود را به خداوند پناه ده"73؛ "و بگو اي پروردگارم، خود را از وسوسه‌هاي شيطان به تو مي‌سپارم و از اينكه آنها نزد من حاضر شوند به تو پناه مي‌برم. "74، چنانكه همسر جناب عمران در حق خود و حضرت مريم(س) چنين دعا مي‌كند "خدايا من، مريم و فرزنداني كه در آينده از او به وجود مي‌آيند را از شيطان رانده شده در پناه تو قرار مي‌دهم. "75
البته اين پناه بردن تنها به لفظ و اداي كلمات نيست. اين پناهگاه را بايد با اعماق روح و جان دريافت و در حراست‌گاه او با پاي عمل وارد شد. چه سودي است براي كسي كه در فاصلة نزديكي از حيوان درّنده قرار گرفته و پيوسته بگويد من از شرّ تو به اين حفاظت‌گاه پناه مي‌برم!76 پناه بردني اثر دارد كه با عزم و همت و عمل همراه باشد، چنين پناهندگي به پروردگار، آدمي را از خودمحوري دور مي‌كند و حالت جدايي از هوا و هوس و سركشي را فراهم كرده و به صفات الهي نزديك مي‌كند.
قرآن مجيد مي‌فرمايد: "زيان و ضرر شيطان تنها با اذن خداوند صورت مي‌گيرد، پس مؤمنين بايد بر خداوند توكل كنند"77. حقيقت توكل هم همين است كه انسان بداند شيطان مانند ساير مخلوقات عالم، تأثيرگذاري‌اش به فرمان خداوند است. ابليس كلب معلمي بيش نيست و اين سگ تعليمي پروردگار برنامه مستقلي جز اراده الهي ندارد. مأموريت او مشخص است كه براي چه كسي پارس كند و نسبت به چه كسي آرام باشد. اين مأموريت به خاطر استكبار براي او تلخ شد، اما براي كل نظام شيرين است و سبب تكامل و رشد كساني مي‌شود كه همراه با تلاش و عزم و همت، دل به خداوند مي‌بندند و براي گذر از آسيب‌ها و خطرات از او كمك مي‌جويند. در اين عالم پيروزي و سعادت را حاصل قدرت و توانايي خود ندانسته و توأم با آن، چشم به حمايت و لطف پروردگار مي‌دوزند، چرا كه خداوند متعال مي‌فرمايد: اگر خداوند شما را ياري كند، هيچ كس بر شما پيروز نمي‌شود "إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ"78، و نيز مي‌فرمايد: "اگر فضل و رحمت خداوند شامل شما نمي‌شد به دنبال شيطان حركت مي‌كرديد و هيچ كدام از شما پاك و تزكيه نمي‌شديد. "79
نتيجه:
انسان در مسير تهذيب و پاكسازي اخلاق و ختم سرنوشت خود به خوشي و سعادت با دشمني خشمگين، پركينه، بي‌رحم، درنده و آشتي‌ناپذير روبروست. كسي كه شش هزار سال خداوند را در ميان فرشتگان عبادت كرد و به جدّ و كوشش پرداخت، آنگاه محصول اين شش هزار سال تلاش خود را از روي علم و عمد به آتش كشيد و در مقابل خواهان گمراهي همه بندگان شد و براي اين منظور خود را به هر وسيله‌اي جز پروردگار متعال مسلح ساخت و براي هر شخصي ابزار و دام مخصوصي يافت. او گرچه مستقيم در عمل دخالت نمي‌كند اما از راه انديشه و وهم، با جلوه‌هاي خيالي و توخالي، در مجاري ادراكي و فكري نفوذ مي‌كند، هر كجا كه بخواهد مي‌رود بدون اينكه آدمي حضورش را احساس كند. دشمني كه انسان او را نمي‌بيند ولي او وي را مشاهده مي‌كند؛ پس اگر لحظه‌اي از او غافل شود به تير آسيبش گرفتار مي‌شود. حال در اين مبارزه و كشمكشي كه به ظاهر نابرابر و قواي طرفين غيرموازن است بايد به كسي پناه برد كه قدرت او نسبت به توان شيطان قابل قياس نيست، هر چند شيطان به انسان نزديك است، ولي او نزديك‌تر است، هر مقدار كه خشم و غضب ابليس سخت است ولي قهر و تسلط او فزونتر و شديدتر مي‌باشد، او كه شيطان را از جايي مي‌بيند كه شيطان نمي‌تواند او را ببيند. چنين كسي جز خداوند متعال تصور نمي‌شود كه بندگانش با سرمايه محبت و ولايت او جانشينانش، به دامان پرمهر و رحمت او چنگ زده و با وابستگي و تكيه بر او به بالاترين قدرت و توان مجهز مي‌شوند.
سيد بن طاووس، دعاي باارزشي را در اين باره نقل مي‌كند: "خداوندا! همانا ابليس بنده‌اي از بندگان توست؛ مرا از جايي مي‌بيند كه من او را نمي‌بينم. و تو نيز او را از جايي مشاهده مي‌كني كه او نمي‌بيند و تو بر تمام امورش قوي‌تر و نيرومندتري و او بر چيزي از كار تو توان ندارد. خداوندا! پس من بر او از خودت كمك مي‌جويم. اي پروردگار من! تواني براي من نسبت به او نيست و بر دشمني با او هيچ نيرو و قدرتي برايم جز تو وجود ندارد. اي پروردگار من! خدايا! اگر سوء قصدي به من مي‌كند تو نيز او را قصد نما، و اگر به فريب من مي‌پردازد تو او را فريب ده و شر او را از من برطرف كن و نقشه او را در هلاكت خودش بيفكن، و مرا اي مهربان‌ترين مهربانان به رحمت خودت كفايت نما، كه درود خداوند بر پيامبر و خاندان پاكش باد". 80
و پايان اين سخن را به فرمايشي از حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) به جناب كميل، تكميل و تمام مي‌كنيم: "اي كميل! زمين پر از شياطين و ابليس و دام‌هاي آنان است. پس كسي از دست آنها رهايي و نجات نمي‌يابد مگر آنكه به ما چنگ زند و ملازم ما باشد. و خداوند به تو ياد داده است كه از دام شيطان كسي خلاصي ندارد مگر بندگانش، و بندگان خداوند همان دوستان ما هستند."81

پی نوشت

1 ـ راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ماده بلس، ص 58.
2 ـ روم/ 12.
3 ـ انعام/ 44.
4 ـ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 60، ص 241، ح 89.
5 ـ راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص 267.
6 ـ آياتي مانند: 12/20؛ يوسف/ 5 ؛ انعام/ 20، 22، 27؛ بقره/36.
7 ـ آياتي مانند: صافات/ 7؛ حج/ 3، 7/15؛ انعام/112؛ بقره/14 و 102.
8 ـ رجوع كنيد به الميزان، ج 18، ص 60.
9 ـ حجر /31 و 30.
10 ـ سيدرضي، نهج البلاغه(ترجمه فيض‌الاسلام)، خطبه 234 (قاصعه)، ص 779.
11 ـ كهف/ 50.
12 ـ الرحمن/ 15.
13 ـ اعراف/ 12.
14 ـ عبدعلي حويزي العروسي، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 267.
15 ـ سبأ/41.
16 ـ سبأ/ 12.
17 ـ ص/ 37 و انبياء/ 82.
18 ـ حج/ 47.
19 ـ نهج البلاغه، خطبه 234 (قاصعه)، ص 779.
20 ـ حجر/ 36-40.
21 ـ سبأ / 21.
22 ـ اعراف/ 12.
23 ـ ص/ 82 و 83.
24 ـ اسراء/ 62.
25 ـ نساء/ 118.
26 ـ اعراف/ 16.
27 ـ طبرسي، مجمع البيان، ج4-3، ص623.
28 ـ سيدرضي، نهج البلاغه(ترجمه فيض‌الاسلام)، خطبه قاصعه (234)، ص 781.
29 ـ اعراف/ 27.
30 ـ نساء/ 119 و محمد/ 25.
31 ـ انعام/ 121.
32 ـ حجر/ 39، انعام/43، نمل/24 و محمد/ 25.
33 ـ اسرا/53، يوسف/100 و مائده/ 91.
34 ـ‌ آل عمران/ 175 و بقره/ 268.
35 ـ مجادله/ 19، يوسف/42 و مائده/ 91.
36 ـ اسراء/ 64.
37 ـ علامه طباطبايي، تفسير الميزان: ج 8، ص 61 و فيض كاشاني، تفسير صافي: ج 2، ص 187، ذيل كريمة 16، اعراف، از امام صادق(ع).
38 ـ علي نمازي، تاريخ فلسفه و تصوف: ص 49 و نيز تفسير الميزان: ج 8، ص 62 و تفسير نمونه: ج 7، ص 202.
39 ـ علامه طباطبايي، تفسير الميزان: ج 8، ص 60، از تفسير عياشي.
40 ـ محمد هدايتي، تهذيب اخلاق: ص 149.
41 ـ زخرف/ 62، يوسف/60، كهف/50، اسراء/ 53 و بقره/ 168.
42 ـ فاطر/6.
43 ـ كهف/50.
44 ـ نساء/ 119.
45 ـ حجر/ 43.
46 ـ نساء/ 60.
47 ـ فاطر/6.
48 ـ‌يس/62.
49 ـ نساء/ 38.
50 ـ فرقان/29.
51 ـ فاطر/ 6.
52 ـ حج/ 4، كهف/ 50 و نحل/100.
53 ـ زمر/ 85، اسراء/ 63، حجر/ 42 و اعراف/ 18.
54 ـ ابراهيم/ 22.
55 ـ طه/ 121، مائده/ 90 و آل عمران/ 155.
56 ـ حج/ 53.
57 ـ حجر/ 42.
58 ـ فاطر/ 6.
59 ـ حجر/ 39 و 40.
60 ـ يس/ 61 و 60 و زخرف/ 61.
61 ـ اعراف/ 27.
62 ـ يس/ 62.
63 ـ نساء/ 76.
64 ـ اعراف/ 201.
65 ـ ص/ 83.
66 ـ زخرف/ 36.
67 ـ اكبر فرحزادي، اخلاق تدريس، ص 73.
68 ـ نور/ 21.
69 ـ فصلت/30.
70 ـ انفال/ 12.
71 ـ نساء/ 45.
72 ـ نحل/ 98-100.
73 ـ اعراف/200.
74 ـ مؤمنون/ 98 و 97.
75 ـ آل عمران/ 36.
76 ـ مرحوم شبّر در كتاب "الاخلاق"، ص 55 به همين مثال در معناي "استعاذه" توجه مي‌دهد.
77 ـ مجادله/ 10.
78 ـ آل عمران/ 160.
79 ـ نور/ 21 و نساء/ 83.
80 ـ محمد هدايتي، تهذيب اخلاق، ص 149، به نقل از: المجتني من الدعاء المجتبي، ص 79.
81 ـ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 272.

منبع:ماه نامه معارف

امیرحسین مدنی بازدید : 12 چهارشنبه 23 اسفند 1391 نظرات (0)

سلاحی برای مبارزه با شیطان


همه میدانیم که خدای تعالی از بنی آدم پیمان گرفته که پیروی شیطان نکنند و از وسوسه‌های او به خدا پناه برده و خود را در امان دارند. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛ ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست؟» یس/60

و فرموده که شیطان بدترین قرین و همنشین بوده و پیروی از او انسان را به گمراهی و ضلالت و دوری از خداوند رحمان و عذاب اخروی خواهد رساند. بنابراین ضروری است تمام هم خود را برای مبارزه با این بزرگترین دشمن بشر به کار گرفته و از هر راه ممکن برای مقابله با او استفاده کرد.


شیطان مرد سلاح انسان

در این راستا آیات نورانی قرآن کریم، خود راهنمای بشر بوده و برترین سلاح‌ها را برای نبرد با شیطان معرفی می‌نماید:

1. اخلاص

در قرآن آیاتی هست که بیانگر اقرار و اعتراف شیطان به این مسئله است که گروهی از بندگان خاص خدا به هیچ قیمتی در منطقه‌ی نفوذ و حوزه‌ی وسوسه‌ی شیطان قرار نمی‌گیرند. همان‌ها که در راه معرفت و بندگی خدای تعالی از روی اخلاص و صدق و صفا گام برمی‌دارند و خداوند نیز آن‌ها را پذیرا شده، خالصشان کرده و در حوزه‌ی حفاظت خود قرار داده است: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ؛ به عزتت سوگند که همه‌ی آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بعضی از بندگانت که مخلَص باشند.» (ص/83 و 82).

اساساً اخلاص یعنی تصفیه و پاکیزه کردن یک چیز از آلودگی‌ها و ناخالصی‌ها؛ و اخلاص بنده در مقابل خداوند عبارت است از خالص کردن نیت از شوائب و تنها به خداوند توجه داشتن و بریدن از هر چه غیر اوست.

و اما اخلاص خدای تعالی در مقابل بنده، یعنی خالص کردن و برگزیدن تکوینی بنده از بین سایر بندگان، به خاطر وجود ویژگی‌های ممتاز و استعداد خاص او. بنابراین مخلَصین آن‌هایند که پس از آن که ایشان خود را برای خدا خالص کردند، خدا آنان را برای خود خالص گردانیده، یعنی غیر خدا کسی در آن‌ها سهم و نصیبی ندارد؛ و در دل‌هایشان محلی که غیر خدا در آن منزل کند باقی نمانده است و آنان جز به خدا به چیز دیگری اشتغال ندارند. هر چه هم که شیطان از کیدها و وسوسه‌های خود را در دل آنان بیفکند، همان وساوس، سبب یاد خدا می‌شوند و همان‌ها که دیگران را از خدا دور می‌سازد، ایشان را به خدا نزدیک می‌کند. «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛ کسانی که پرهیزگاری می‌کنند چون از شیطان وسوسه‌ای به آن‌ها برسد، خدا را یاد می‌کنند، زیرا مردمی صاحب بصیرتند.»(اعراف/201)

شکر خدای تعالی در برابر نعمتی از نعمت‌های او این است که در هنگام استعمال و به کار بردنش به یاد او باشد، و وقتی به یاد او بود به یاد این مطلب هم می‌افتد که نعمت او را در جایی که خود او خواسته استعمال کند، نه در جای دیگر

 2. شکر

در آیه‌ی 17 سوره‌ی اعراف چنین می‌خوانیم که شیطان خطاب به خداوند متعال می‌گوید: به خاطر این که مرا گمراه کردی، بر سر راه مستقیمی که تو برای بشر ترسیم نموده‌ای می‌نشینم، آن گاه از پیش رو و پشت سر و راست و چپشان سر وقتشان می‌آیم، به طوری که اکثرشان را شاکر نیابی.

از تدبر در این آیه‌ی شریفه و آیه‌ی 83 سوره‌ی ص (که شرح آن گذشت) روشن می‌شود که مقصود از شاکر ین، همان مخلَصین است. زیرا مخلصین کسانی هستند که خود را برای خدا خالص کرده‌اند و در دل‌هایشان جز خدا چیز دیگری نیست و چنان یاد خدا دل‌هایشان را پرکرده که دیگر جای خالی برای شیطان و وسوسه‌هایش نمانده است.

و اما شاکرین آن‌ها هم کسانی‌اند که همیشه کارشان شکر نعمت‌های خداست. یعنی به هیچ نعمتی بر نمی‌خورند مگر اینکه شکرش را به جا می‌آورند. به این معنا که در هر نعمتی طوری تصرف نموده و قولاً و فعلاً به نحوی رفتار می‌کنند که نشان می‌دهند این نعمت از ناحیه پروردگارشان است.

چرا که شکر خدای تعالی در برابر نعمتی از نعمت‌های او این است که در هنگام استعمال و به کار بردنش به یاد او باشد، و وقتی به یاد او بود به یاد این مطلب هم می‌افتد که نعمت او را در جایی که خود او خواسته استعمال کند، نه در جای دیگر.

و پرواضح است که چنین کسانی به هیچ چیزی بر نمی‌خورند مگر اینکه به یاد خدایند و همین به یاد خدا بودن، هر چیز دیگری را از یادشان برده. پس اگر حق معنای شکر را ادا کنیم برگشت معنای آن به همان، مخلصین خواهد بود؛ و اگر ابلیس شاکر ین و مخلصین را از اغواء و اضلال خود استثنا کرده بیهوده و یا از راه ترحم بر آنان نبوده و نخواسته بر آنان منت بگذارد بلکه از این باب است که دسترسی به آنان نداشته و زورش به آنان نمی‌رسیده است. البته ذکر این نکته هم ضروری است که کلمه شاکر اسم فاعل بوده و دلالت بر استمرار دارد. یعنی کسی که پیوسته و مداوم در حال شکر است نه کسی که یک یا چند بار عمل شکر از او سر می‌زند. بنابراین کسانی که شکر صفت همیشگی آنان بوده و این فضیلت در آنان استقرار یافته از شر وسوسه‌های شیطان در امان خواهند بود.

 

مسیر بهشت جهنم راه

3. یاد آخرت

سومین سلاح برای مبارزه با شیطان رجیم، یاد قیامت، مرگ و زندگی آن جهان است. یاد قیامت مایه نزدیک شدن انسان به اخلاص و اعمال صالح است. چرا که وقتی انسان متوجه باشد که اعمال او بی حساب نمانده و در برابر هر ذره از کار خیر یا شر سزایی مناسب با آن خواهد دید و از آن بالاتر هر یک از اعمال خیر و شر انسان مایه رضا و خشنودی رب‌العالمین و یا خشم و غضب الهی می‌گردد، قهراً مراقب اعمال خود بوده و شیطان را از خود رانده و از وسوسه‌هایش به خداوند حکیم پناه می‌برد.

و اصولاً انسان هیچ‌گاه در حالیکه به یاد قیامت و آخرت است مرتکب گناه و خطا نمی‌گردد. بلکه همواره در حال غفلت است که فریب وساوس شیطان را خورده و به نافرمانی پروردگار خود می‌پردازد. قرآن کریم نیز در این زمینه می‌فرماید:

«إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ؛ ما آن‌ها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم؛ و آن یادآوری سرای آخرت بود! »(ص ،46)

یاد قیامت می‌تواند انسان را به مقام مخلصین و دوری از دسترس شیطان برساند.

 

نتیجه گیری

به طور خلاصه می‌توان گفت اگر انسان یاد آخرت و قیامت را در دل زنده نگه داشته و از غفلت بپرهیزد و همچنین صفت شکر را ملکه وجودی خویش نموده و بر آن مداومت ورزد و در نتیجه دائماً به یاد خدا بوده، جز خدا را در دل خویش راه نداده و اعمال و افکار خود را برای خدا خالص نماید، امید است که خدای تعالی نیز او را برای خود خالص نموده و از دسترس شیطان رجیم محفوظ بدارد.

منبع:تبیان

امیرحسین مدنی بازدید : 16 چهارشنبه 23 اسفند 1391 نظرات (0)

 

                                               شیطان و شیطان پرستی 

برای آنکه با شیطان مقابله کنیم ابتدا باید خود شیطان را بشناسیم . بهترین منبع برای شناخت شیطان ، شیطان پرستی و شیطان گرایی قرآن و روایات معصومین (ع) است. شیطان سابقه ای به اندازه عمر انسان دارد. رانده شدن حضرت آدم و حوا از بهشت به روی زمین نمونه بارز این مدعا است. در طول عمر انسان و شیطان نبرد حق و باطل هم وجود داشته است. شکل و شمایل و راه و روش برای حیله و ترفند شیطان هم در طول این سالها فرق کرده است. در هر دوره با روشهایی که با تمدن و پیشرفت انسانها متناسب بود به همان روش برخورد کرده است. روشها متفاوت اما هدف یکی بود. هدف به بیراهه کشاندن انسانها و از مسیر الهی دور کردن است. در سوره ناس آنجا که می فرماید: الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة والناس به سه مسئله از ماهیت شیطان می پردازد. یکی اینکه شیطان در کجا رخنه می کند؟ چگونه رخنه می کند؟  شیطان از چه جنسی است؟ پاسخ به این پرسشها با توجه به این آیات نیاز به تفسیر آنچنانی نیست. شیطان از طریق وسوسه و در سینه ها اقدام می کند و جنس آن هم می تواند از انسان و هم از جن باشد. همانگونه که در بالا اشاره شد.آدمی از بدو خلقت با شیطان همراه گشته، حتی انبیا نیز از شر دشمنی اش در امان نبوده اند: «وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن» (انعام112)  

 

                                  

 

 اما پیامبران با ابزارهایی که به کار می گرفتند با آنان برخورد می کردند. یک زمان خود انسان درونش وسوسه ایجاد می شود. مثلا فلان کار ناثواب را انجام بدهد یا ندهد. این همان شیطان نامرعی است که در قرآن با نام شیطان، جن و ابلیس از آن یاد شده است. گاهی یک شخصی در لباس دوست و یا غیر به آدم پیشنهادهایی غیر معقول می دهد. شاید در عوض انجام پیشنهاد وعده های مادی و مقامی هم منظور باشد. این همان شیطان از جنس انسان است که به این شکل ظهور می کند. اگر از سلاحهایی که قرآن و معصومین به آن اشاره کردند خود را مجهز کرده باشد، می تواند از پس این وسوسه ها برآید وگرنه با شیطان همراه می شود و خودش را به دردسر می اندازد. امروزه شیطانهایی از جنس انسان در گروههایی تشکیلاتی و با ترفندهای امروزی و با وسایل ارتباط جمعی از جمله موسیقی، تلوزیون، اینترنت، فیلم و سینما و نشریات و غیره سازماندهی شده فعالیت دارند. آنها ابتدا مردم و مخصوصا جوانها را با نمادهای شیطانی آشنا و پس از آنکه این نمادها در دل و جان آنان رسوخ کرد به انتقال ایدئولوژی می پردازند. در مبانی عرفانی یهودی (قبالا یا کابالا) هیچ نیرویی خارج از جامعه یهودی را نمی پذیرند. به همین دلیل برای عضو گیری به صورت غیر مستقیم عمل می کنند. یک سری از افراد را به صورت غیر مستقیم و خارج از شبکه خودشان پذیرفته و القاعات خودشان را از این طریق به آنان تزریق می کنند. آنها با تشکیلات شیطان پرستی خودشان به یک ایدئولوژی سیاسی و مذهبی تبدیل شده اند. جوانها هم که بیشتر تحت نمادهای به ظاهر جذاب هستند، بهترین افرادی هستند که جذب این گروهها می شوند. آنها در ابتدا لباسی را که می خرند نمی دانند که طرح و آرم روی لباس و تجهیزات دیگری که دارند چیست.(مرحله نمادها) پس از یک مدتی حس کنجکاوی آنها بالا رفته و به تحقیق آنها می پردازند.(انتقال ایدئولوژی) حال اگر جوانی برای مبارزه با اینگونه شیاطین مهارتهایی که دین مبین اسلام به آنها اشاره کرده نداشته باشد، نمی تواند از پس اینگونه مشکلات برآید و ناخواسته جذب آنها می شود.  

 

                                    

هدف از وجود، شیطان چیست؟
خداوند مهربان این شیطان درونی را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتب برتر از فرشتگان راه یابد. و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمانفرمایی بر تمام عالم را پیدا کند.  

 

 

 

چه باید کرد؟

خداوند متعال هیچ وقت بندگانش را در مقابله با شیطان و فرزندانش و همچنین همکاران او در میان جوامع انسانی تنها نگذاشته و در مبارزه با ابلیس آنان را به امکانات، ابزار و توانائی‌هائی مجهز نموده است که به این موضوع پرداخته می‌شود. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می فرماید: "آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه می کند و صدقه، کمرش را می شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را می بُرد و استغفار، بند دلش را می برد".. (سفینة البحار، ج 2، ص 64.)

 در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم که قلب هر انسان دو گوش دارد در یکی شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت می‌کند و در گوش دیگر فرشته‌ای است که به خیر و نیکی می‌خواند. درون انسان عرصة جنگ میان شیطان و فرشته درون است. اگر شخص ارادة خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، اما در صورتی انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشتة درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته که فرشتة درون هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد، انسان تنها می‌تواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشتة درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدّلی پیدا نمی‌کند.(روم/30) 

جاهایی که شیطان می تواند نفوذ کند با توجه با آیات و روایات

1- همراهی با شیطان

  شیطان در جواب جهنمیان که او را مقصر قلمداد می‌کنند، می‌گوید: «... و مرا بر شما هیچ تسلطی نبود، جز اینکه شما را فراخواندم و شاید پذیرفتید؛ پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید...». (22/ سوره ابراهیم ) 

2- ولایت پذیری شیطان

 تسلط او تنها بر کسانی که او را به سرپرستی می‌گیرند.» و نیز در آیه سوره حج می‌خوانیم: «بر وی (شیطان) مقرر شده که هرکس او را ولی بگیرد، بی‌تردید او را گمراه کند و به عذاب آتش بکشاند.» 

3- غافل شدن از یاد خدا

در فرازهایی از سخن دانشمند بزرگ شیعه «ملا احمد نراقی(ره)» درباره وسوسه‌های شیطان و راه علاج آن از کتاب با ارزش «معراج السعاده» آمده است: هیچ دلی خالی از وسوسه نیست و زمینه وسوسه، غفلت است که خداوند در آیه 36 سوره زخرف فرموده است: «هرکس از یاد خدای رحمن باز ماند، شیطانی برانگیزانیم که همنشین او باشد.» 

4- بیکاری

  پیامبر اکرم(ص) فرمود: «جوان بیکار، مغبوض خداوند است» ، زیرا بیکاری، فرصتی است برای شیطان که در قلب و ذهن وارد شود و به تکثیر و تولید مثل بپردازد. 

5- صفات زشت

 راه ورود شیطان که همان صفات زشت و خلق وخوی ناپسندی نظیر شهوت، غضب، حرص، حسد، عداوت، عجب و خودپسندی، تکبر، طمع، بخل، ترسو بودن، دل بستگی به دنیا، ترس از فقر، بد دلی به خدا و خلق خدا، تعصبات و غیره است، بر همین اساس با رفتن رذیلت‌ها، عقل تقویت می‌شود، جان، صفا می‌یابد و بر خیالات، غلبه می‌‌کند؛ از سویی از علائم دل پر از رذیلت‌ها این است که نصیحت و خیرخواهی نمی‌پذیرد و آن را پوچ و بی‌معنی می‌شمارد. 

جاهایی که شیطان نمی تواند نفوذ کند با توجه با آیات و روایات 

1 – یاد خدا

برای غلبه بر شیطان گشودن درهای قلب برای ملائکه خداوند با اخلاق الهی و انسانی و رعایت ورع، تقوا و بندگی و عبادت عنوان و اظهار کرد: مشغول شدن به یاد خداوند در دل و زبان که با قطع علایق به دنیا قابل تصور است. خداوند در آیه 201 سوره اعراف می‌فرماید: «کسانی که پرهیز می‌ورزند، هر زمان که به آنان وسوسه‌ای از شیطان برسد، به یاد خداوند می‌افتند و بصیرت می‌یابند.» قرآن کریم یاد خدا را عامل بصیرت دانسته و فرموده است که: ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون پرهیزگاران هنگامی که شیطان به دور آنان می چرخد تا راهی برای فریبشان بیابد، به یاد خدا افتاده و بینا و بصیر می شوند و از شر شیطان در امان می مانند . ذکر و یاد خدا: یکی از راههای مقابله با شیطان، اصرار بر عبادت و ذکر خداوند است. « فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُواْ لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ (سوره بقره، آیه 152 ) پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرانه ام را به جاى آرید و با من ناسپاسى نکنید.» 

2 – نماز و صبر

 بالاترین ذکر، نماز است و وقتی انسان به حالت ذکر برسد، اطمینان قلبی و ثبات عقیده پیدا می‌کند، همان‌گونه که در آیه 28 سوره رعد می‌خوانیم: « تنها با یاد خدا دلها آرام می گیرد» « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ. (سوره بقره، آیه 153 ) ای کسانی که ایمان دارید به وسیله صبر و نماز کمک بجویید.»

3 – افکار و اندیشه های مثبت

افکار و اندیشه‌های مثبت و مطلوب که باید جایگزین وسواس شود مانند: ذکر قلبی، تفکر در معارف مربوط به خداشناسی، معاد، احکام الهی، اخلاق خلق، به خاطر آوردن بی‌وفایی دنیا و عبرت از گذشتگان و یادمرگ، اندیشیدن در عجایب خلقت و آثار قدرت بی‌منتهای خداوند و اندیشه درباره اعمال که از انسان سر زده و او را به خداوند نزدیک یا از او دور کرده است و همچنین تصور نتیجه این اعمال از پاداش و راحتی یا گرفتاری و رنج می‌تواند، انسان را از وسوسه‌های شیطانی مصون بدارد. ذهن را همواره به امور ارزشمند متوجه ساختن و عادت دادن.

4 – دفاع عارفانه از دین

 دفاع عارفانه از دین، بهترین و مهمترین عامل در مقابله با شیطان پرستی می‌باشد.

5 - تقوی الهی

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ... (سوره مائده، آیه 35) اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید...» قرآن مجید تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی می داند که آن را به خوبی می پوشاند و حفظ می کند: "لباس التّقوی ذلک خیر؛ بهترین جامه، تقوا است". امام علی(ع) تقوا را دژی نفوذ ناپذیر می داند که رخنه‏ای در آن ممکن نیست.

6 – توبه

 « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا. اى کسانى که ایمان آوردهاید به درگاه خدا توبهائى راستین کنید.»( سوره تحریم، آیه 8)

7 - انجام عمل نیک  

« إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ. بدرستی که نیکی‌ها بدیها را از بین می‌برد.»( سوره هود، آیه 114) 

8 - جهاد

 البته هم شامل جهاد اصغر و جنگ با دشمنان ظاهری و کفار و منافقین می گردد و هم مبارزه با نفس و دشمنان نامرئی و شیاطین می شود. قرآن مجید می‌فرماید: « وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید.»( سوره مائده، آیه/ 35)

9 - تفکر و تعقل

 گروه‌هایی که به دام شیطان افتاده‌اند همگی کسانی بودند که از قوای ادراکی خویش و عقل خداداد خود استفاده نکرده‌اند. « لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا. دلهایى دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمىکنند و چشمانى دارند که با آنها نمىبینند و گوشهایى دارند که با آنها نمىشنوند. »( سوره اعراف، آیه/ 179)

10 – استعاذه

از دیگر راه های مهم در مبارزه با شیطان، استعاذه یعنی پناه بردن به خداوند متعال است قرآن کریم در این باره می فرماید: «و هر گاه وسوسه ای از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر که او شنونده و دانا است.» (اعراف/200) نیز دستور داده که هنگام قرائت قرآن کریم از شیطان رجیم به خدا پناه ببریم (نحل/98) استعاذه یعنی خود را از شر هواهای نفسانی و شیطانی در پناه خداوند متعال قرار دادن برای رسیدن به ایمنی از وسوسه‌های شیطانی.( سوره ناس) در جاى دیگر مى فرماید: "و امّا ینزغنّک من الشیطان نزغٌ فاستعذ بالله انّه هو السمیع العلیم." (فصلت/ 36) و نیز مى فرماید: "و قل ربِّ اعوذبک من همزات الشیاطین و اعوذبک ربِّ ان یحضرون." به پیامبر دستور مى دهد که بگو پروردگارا من از وسوسه هاى شیطان ها به تو پناه مى برم و (باز) به تو پناه مىبرم ازاین که نزد من حاضر شوند. 

11 - توسلات

 که چه کسی می‌تواند دستگیر انسان شود جز کسانی که خداوند برای هدایت بشر و مبارزه با شیطان فرستاده است. در مکتب زنده و پویای شیعه علوی بهترین دستگیره و راه نجات که می‌توان به آن توسل جست، حبل المتین الهی و ریسمان محکم ولایت و محبت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) می‌باشد. قرآن مجید می‌فرماید: « وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ... وسیله‌ائی به سوی او(خداوند متعال) بجوئید...»( سوره مائده، آیه/ 35)

12 –انتظار ظهور

 انتظار ظهور موعود و چشم به راه برقراری حکومت حقّ. « أَیْن‌َ صَدْرُ الْخَلائِق‌ِ ذُوالْبِرِّ وَ التَّقْوی، أَیْن‌َ باب‌ُ اللّه‌ الَّذی‌ مِنه‌ُ یُؤْتی‌، أَیْن‌َ وَجْه‌ُ اللّه‌ِ الَّذی‌ اِلَیْه‌ِ یَتَوَجَّه‌ُ الاَوْلِیآء. »( مفاتیح الجنان/ دعای ندبه)

13 - خوف از خدااز جمله مهم ترین راه های مبارزه با شیطان و عوامل باز دارنده از گناه خوف از خدا است. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده که این شیطان است که پیروان خود را می ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید (آل عمران/ 75)

14 - نگهبانی و مراقبت

 شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم.
 
15 -  کنترل اعضا و جوارح

 زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید این‏ها را کنترل کرد.
16 -  محاسبه

 بعد از کنترل نوبت به محاسبه می رسد، یعنی برای جبران ضعف‏ها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
17 - واکنش مناسب

 در برابر هر وسوسه‏ای باید واکنش مناسب صورت گیرد.

18 -  مجهز شدن به تجهیزات

 در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم.
19 -  آشنایی با دام‏های شیطان

 برای رهایی از وساوس شیطانی باید مواظب دام‏های او بود. یکی از دام‏های خطرناک شیطانی، دوستی دنیا است.امام علی(ع) می فرماید: "از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است". (غرر الحکم، ج 1، ص)

انجام یک سری مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً "لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلی العظیم" عادت دادن ونیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
20- دور بودن از بیکاری

 خود را از بیکاری، تنهایی و عوامل وسوسه‏انگیز دور نگه داشتن. 


21 – مطالعات مفید
مطالعه و تفکردربارة خدا و قیامت.
22 – زیارت اهل قبور

 به طور منظم مثلاً هفتگی به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت خود و احوال پس از مرگ اندیشیدن. 


23 – شرکت در مراسم مذهبی

 شرکت کردن در مراسم دینی و فعالیت جدی در مسائل فرهنگی اجتماعی و نماز را با توجه و حال و عاشقانه و با حضور قلب خواندن.

24 - بندگی و اخلاص
بندگی خداوند غایت آفرینش انسان است: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات. 56)

 اگر بندگان خدا بدان گام نهند، از هرگونه آسیب شیطان لعین در امان خواهند بود و چتر حمایت پروردگار برسرشان سایه خواهد افکند. در این صورت است که انسان با تمام وجود صداقت قول خدای متعال را خواهد یافت که فرموده: «نیرنگ شیطان ضعیف است؛ ان کید الشیطان کان ضعیفا» (نساء .76)

ما در دورة مهلت یافتن شیطان و متأسفانه سستی انسان به سر می‌بریم. شیطان نه تنها رقیب خداوند نیست، بلکه رقیب انسان هم نیست و اگر انسان به خود بیاید و به خدا پناه ببرد شیطان در برابر او عاجز و ذلیل خواهد شد. قرآن کریم می‌فرماید: نیرنگ شیطان ضعیف است.(نساء/76) و سلطه‌ای بر اهل ایمان و توکل کنندگان ندارد،(نحل/99) سلطة او فقط بر کسانی است که به او دل سپرده و فرمانش را می‌پذیرند و او را شریک پروردگارشان می‌پندارند. (نحل/100)

در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود: «لااله الاالله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی؛ لااله الا الله قلعه من است و هر کس که به قلعه من داخل شود از عذاب من درامان است . پس بیایید درون این قلعه خوشبختی شویم تا جامعه ای سالم و با نشاط داشته باشیم.

منابع:

قرآن کریم

نهج البلاغه

سفینة البحار 

غررالحکم

تفسیر نمونه

کافی

معانی الاخبار 

وسایل الشیعه

منبع:http://meygoon.blogsky.com

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    این وبلاگ جطور است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 31
  • بازدید سال : 81
  • بازدید کلی : 3,568
  • کدهای اختصاصی